سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد و...
نسخه دو زبانه (زبان اصلی + دوبله فارسی)
صوت های دوبله روی فیلم: استودیو پارسیان
صوت های دوبله جداگانه: استودیو پارسیان
نسخه تک زبانه (زبان اصلی + زیرنویس فارسی چسبیده (سافت ساب))
عوامل گروه دوبلاژ استودیو پارسیان:
مدیر دوبلاژ: ایرج سنجری
گویندگان: افشین زی نوری ، منوچهر والی زاده ، ناصر طهماسب ، تورج مهرزادیان و …
خیلی خلاصه سعی میکنم بگم طولانی نشه چون حدس میزنم خیلی زیاد بشه
اول از همه در مورد این چیزا بنویسم ک غرق محتوای فیلم بشم یادم نره
1- در مورد دوبله خدمتتون عرض کنم ک دوبله خوبی بود... گوینده ها خوب بودن... پایبندی به متون اصلی به نسبت خوب بود... خوب عصبانیت و احساسات رو بیان میکردن... فقط تنها ایرادش سینک استودیوی دوبله اس ک صدای بکگراند فیلم به نسبت زبان اصلی ب خاطر تقویت صدای دوبله کمتر شده بود. کسایی ک دوبله بین هستن میتونن بدون ترس با دوبله فارسی تماشا کنن.
2- در رابطه با اینکه میشه با خانواده نگاه کرد یا خیر میشه گفت خیر... تو صحنه ای مرد ها لخت لختن و دم و دستگاهشون دیده میشه 😐😂... و ی سری صحنه های ریز ک ممکنه خانواده حساس باشن برای دیدنش (اگ چیز دیگه ای هست یادم نیس)... سانسور شده هم برا خانواده نگیرین چون ی سری سکانس های معمولی هم اغلب تو اون ها سانسور شده و دوبله نشده بود
خب خب خب بریم سروقت خود فیلم...
میشه گفت یه شاهکاره... البته برای کسایی ک دنبال بزن بزن و اکشن نیستن... فیلم روانشناختی و درام هستش و تقریبا مشابه عنوان inception ساخته کریستوفر نولان هستش... با این تفاوت ک این فیلم داستان رو سرراست و بدون پیچیدگی ای تا کمی به انتها بازگو میکنه ولی اینسپشن نه... پیچیده اس...
این شاهکار جز اثار ماترین اسکورسیزی هستش. ازون فیلماش ک با تعجب و پشمانی ریخته شده به تیتراژ نگاه میکنین... و... همین... فکر نمیکنم چیزی برای معرفی این فیلم مونده باشه...
خب خلاصه بگم... برا این فیلم سه تا حدس میشه زد ک من حالا تیکه به تیکه از این فیلم رو یادم بیاد با مرور فیلم مینویسمش... چیزی کم و کسر بود یا نظری داشتین حتما شمام با رعایت اسپویلر تو کامنت بزارین.
حدس ها اینه:
1- این ادم دیوونش
2- این ادم دیوونه نیست ( یا شاید این ادم رو در انتها دیوونش کردن)
من حدس میزنم مورد دومی با توجه به فیلم درست تر باشه... هرچند حدس منه و ممکنه اشتباه باشه... چون این فیلم تقریبا مثل inception باید خودت حدس بزنی ک وات؟ چیشد؟ هاا؟
خب حالا بریم سروقت سکانس ها و تحلیلشون
تو پایین اکثر پوستر ها و بنر های این فیلم نوشته some places never let you go ...که خب معنیش میشه جایی که بهت اجازه رفتن نمیده... خب این بنظر شما اگه دیوونه باشه ک اصن معنی نمیده این جمله...
خب دیوونه باشه به گفته دکتر دوساله اونجاس دیگ...زندانی اونجاس و فرار ازونجا معنی ای نمیده... پس یا این متن بخاطر شو تبلیغاتی باید باشه یا مورد دوم صحیح هستش. و این دوست جیگرمون دیوونه نیست. چون یه جور مرموز و پیام مانند روی پوستر ها گذاشتن این متن رو (چند نمونه اش رو پست بعد میزارم براتون.)
ممکنه واقعا دیکاپریو شخصی با بیمار اسکیزوفرنی باشه و توهم دیدن افراد رو داشته باشه... خیلی از جاهای فیلم هم با این دید توجیه میشه... مثلا توی مکالمه تدی (دیکاپریو) با چاک یا همون دکتر شیان میگه ک خب زن و بچم هرچهارتاشون تو اتیش سوزی مردن و تاکید داره که زنش توسط دود مرده نه توسط آتیش... حالا باز تو یه سکانس دیگ تدی خواب میبینه که زنش تو آغوششه و آپارتمانش بعدش میسوزه... دقت کنین متوجه میشین زنه اول تبدیل به خاکستر بعد از سوخته شدن میشه و بعد اپارتمان اتیش میگیره... خب ازین میشه دوتا نتیجه گرفت که یک به خاطر دود نمرده و دو چون بعد اینکه اون خاکستر و ذغال شده بود اپارتمان شرو شد ب اتیش گرفتن این یعنی همون توهم و فرار از واقعیت... باز یجا میبینیم که تو یه کابوس دیگه راشل سونالدوی فیک (یعنی همون پرستاری که خودشو به شکل دیوونه اب ب اسم راشل معرفی کرده بود) رو تو خواب میبینه. داستان تعریف شده از زندگی راشل دقیقا همون چیزیه که از زندگی همسر تدی گفته میشه. حالا تو این خواب سکانسی داره که تدی با مهربونی بچههارو بغل میکنه و نسبت به راشل و بچه هاش احساسی عمل میکنه. خب میدونیم که این قیافه ای که توی خواب داره میبینه چیزیه که به دروغ از راشل سولاندو به تدی نشون داده شده اما بازم اونو تو خواب میبینه. خب اینم نشون میده که داره از حقیقت فرار میکنه.
خب کلا اینارو اصن ولشون کنیم فعلا... شما خودتون فکر نمیکنین یه جای کار داره میلنگه تو اون جزیره؟ هرجا میری خب میبینی ادما افتخاراتشون و موفقیت هاشون رو تابلو کردن زدن ب دیوار... حالا دکتر کاولی چیا رو دیوارش نصب بود؟ عکسایی از شکنجه های وحشیانه ادما... که دکی ادعا میکرد اینها روش برخورد با دیوونه ها تو قدیم بوده و الان باهاشون با مهربونی برخورد میشه و فلان و بیسار... حالا بنظرتون این عکسارو فقط بخاطر به یاد داشتن تاریخ و شکنجه هاشون رو دیوار اتاق زده شده؟
اصن این هیچی... یجا دکتر کاولی به تدی میگه که اگه به این شکل درمان نشی ما مجبوریم یه بخشی از مغزتو در بیاریم... حالا سکانس پایانی فیلم اینو نشون داد که وسیله هایی برای در اوردن بخشی از مغزشو دارن میارن و میخوان مغزشو در بیارن...
خیلیا فکر میکنن راشل سولاندوی داخل غار توهمه... ولی من فکر نمیکنم... چون تدی هرموقع از خواب بیدار میشد توهماتشم میرفت... یا اگ تو بیداری میدید اینقد پایدار و طولانی باهم صحبت نمیکردن... تو اولین لحظه ای که همو دیدن تو بیداری کامل به سر میبرد و واضح میدید راشل رو... حالا فکرشو بکن این یه دور پیششم خوابیده و بیدار شده هنوز سُر و مُر و گنده بالاسرشه... خب بنظرشما با این اوصاف هنوز توهمه؟
علی ایحال با این توضیحاتی که دادم یه دور دیگه داستان رو مرور کنیم:
اندرو لیدیس یه مارشاله و همسری به نام دلورس چانا داره. دلورس از افسردگی شدید رنج میبره و رفتارهایی عجیب داره. طی حادثه ای( که به احتمال زیاد به خاطر روشن کردن کبریت توسط اندرو بوجود اومد) آپارتمانشون اتیش گرفت و همش سوخت. اندرو با دلورس سه تا بچش به خونه جدید پشت دریاچه رفت زندگی کنه که یه روز تدی بعد اومدن به خونه هر سه بچه اش رو غرق شده داخل دریاچه پشت خونه اش میبینه و میفهمه که دلورس این کار را با اونا کرده. اون برای خلاص شدن از شر نحسش که هنوز هم عاشقشه (مثل اکس ایرانیا) یه گلوله حرومش میکنه و خدابیامرز میشه. اون بعد کلی صحنه سازی و عوض کردن اسمش خودشو تدی دنیلز و قاتل زن و بچشو یکی به اسم اندرو لیدیس معرفی میکنه. اون بعد گشتن تو کلی جا به جایی به اسم جزیرهی شاتر میرسه و با قبول کردن یه پرونده میزنه به دل جزیره... اون قبل از اومدن به اونجا هم مشکل ها و سردرد هایی داره که بخاطر خاطرات بدشه ولی بعد از وارد شدن اون به جزیره و توجه اش به بعضی کارهای مشکوک اونجا، دکتر کاولی و افرادش متوجه میشن که همه چیو فهمیده و میخواد علنی کنه. اونا بهش تهمت دیدونگی زدن و با استفاده از روشهایی روانشناسی یا شاید غیر انسانی تو این دو سال روحشو بگاج دادن تا موقعی که حرفاشونو قبول کنه و دیوونه بشه. او به گفته خود دکتر کاولی هم خیلی باهوش بوده و با اینکه تحت تاثیر این روشا قرار گرفته اما مثل بقیه همه چیزو فراموش نمیکنه و بعضی وقتا همون شخصیت خودشو موقع اومدن به اینجا یادش میاد. دکتر کاولی همش میخواهد زودتر این حالت از بین بره و با موسیقی های شخمی و رو اعصاب و بزور قرص دادن بهش و... سعی و تلاششو نشون داده. وقتیواین قضیه تابلو میشه که تدی متوجه اشتباهی تو این قصه میشه و به دکتر لستر شیان حمله میکنه و دکتر کاولی هم برای آرام کردنش عکس های بچه هاش رو بهش نشون میده که به چوخ رفتن و اون از شدت فشار عصبی بیهوش میشه. جرج نویس میدونست که اونا این جنون را درست کردن تا تدی حقیقتو فراموش کنه... برای همین بهش میگن خیالاتت را ول کن تا حقیقتو بفهمی. نمیدونیم تهش چی میشه ولی دکتر کاولی دیگه ریسک نمیکنه و تصمیم میگیره مغزشو خالی کنه. اون میفهمه ک هرکار کنه تهش تدی حقيقت رو میفهمه. علت صبرش هم تا اون روز فقط بخاطر این بوده که تا جایی که میشه چهره اش پیش بقیه خراب نشه.
این فیلم حس میکنم از اول نشون میده یه سری چیزارو و ما برای بار اول که نگاهش میکنیم این چیزارو نمیفهمیم... مثلا همه با دیکاپریو سرد و از سر باز کنی باهاش رفتار میکنن...
در عوض دیالوگ آخر تدی وقتی که گفت اینجا منو به فکر فرو میبره که کدوم بدتره؟ اینکه به عنوان یه هیولا زندگی کنی یا به عنوان یه آدم خوب بمیری؟ میشه اینو نسبت داد به اینکه لحظه ی اخر که تدی، چاک رو چاک صدا زد و رسما آزمایشات اونارو از بین برد هوشیار بوده... ینی از قصد خودش رو تد جا زد به قیمت نابود شدنش... و ترجیه داد تا به جای اینکه به عنوان یه روانی خطرناک شناخته بشه و اینطوری زندگی کنه روش عمل جراحی کنن و مطیعش کنن تا حداقل نه خودش به کشتن زنش اعراف کرده باشه و به عنوان یه ادم بد شناخته نشه...
بنظرم یکی از دلایل روانی نبودنه مارشال تو سکانسی که خوابیده بود... وقتی ک خوابید خواب همسرش رو دید تو آپارتمانشون همه چی داشت می سوخت ولی وقتی دسش به همسرش خورد دسش خیس شد در آخر که از خواب پرید دید از سقف داره آب چکه میکنه به نظرم چکه ی آب یک چیز عمدی بوده ن سهوی که دکتر از همون لحظه تلقین هاشو شروع کنه.
چیز دیگه ای ک مد نظرمه اینه که بیمارای اونجا همدیگه رو میشناسن و وقتی که مارشال بازجویی میکرد زنی که شوهرش رو با تبر کشته بود به چاک (دکتر شیان) گفت برام آب بیار... بنظرم یعنی اونو میشناخت ولی مارشال رو تازه وارد میدونست و واسش نوشت RUN یعنی فرار کن... حدس میزنم اول مارشال سالم بوده ولی هدفشون در اخر بیمار جلوه دادنشه...
تو فیلم تدی میگه که مدت زیادی دنبال اینجا بود و تحقیق میکرده و اون ها هم زیر نظرش داشتن پس از همه مشکلاش هم خبر داشتن و از انها در ادامه استفاده میکنند و تصمیم گرفتن که به اصطلاح سرشو زیر آب کنن... از همون اول تو قایق حالش خیلی بده بابت دریازدگی و سیگاراش رو دزدیدن که از همون اول مجبور به استفاده از سیگار های اونا میشه که دارو دارن و بعد سردرد میگیره و قرص هم میخوره پس از همون اول تحت تاثیر دارو قرارش میدن و تو طول فیلم توهماتش و خواباش سیر سعودی داره که میتون تاثیر بیشتر و بیشتر دارو ها باشه
و مورد دیگه اینکه دکتر راشل سولاندو توی غار حرف های مهمی میزنه یکیش اینه که بهش میگه که وقتی بهت انگ دیونگی میزنن تمام تلاش تو دیونگی محسوب میشه... ازین مورد میشه این نتیجه رو گرفت که ممکنه خواب های دیکاپریو هم همش تحت تاثیر این مواد ها و دارو ها باشه... مثلا نامزد تد تو خوابش خاکستر میشه همونجاهم بعدش بهش میگه ولم کن تدی... من فقط استخوانای توی جعبه ام... مگه کسی ک میسوزه و ب خاکستر تبدیل میشه چیزی ازش باقی میمونه؟... پس بنظرم ممکنه اصلا خواب های تدی رو به خاطر توهمات دارویی نشه ملاک برای تحلیل ها حساب کرد... مثلا بگیم چون تو خواب با اندرو قاتل زنش خوب بوده پس خودشه...
یه نکته دیگه هم اینه ک وقتی تو غار راشل سولاندو رو میبینه راشل بهش میگه تو همون مارشال هستی؟ که این نشونه از معروف بودن تدی میده و تو مارشال بودنش شکی نیست. حتی اگه یه درصد هم احتمال بدیم ک تدی دیوانه بوده چرا دکتر کاولی باید بزاره ک در بره و این ریسک بزرگو بکنه؟... اینا همه نشونه ی اینه ک همه ی حرفای تدی واقعیت داشته و بنظر من دلیل اون رابطه ی قویش با راشل سولاندو و دخترش هم باز داروهای توهم زا بوده چون اگه دقت کرده باشین اون همون دختررو تو یه کابوس دیگه بین جسد اسیرای جنگی میبینه و در اخر اون دیالوگ نهاییشم بنظرم تیکش ب چاک بوده ک از اعتمادش سو استفاده کرده بود و بعدشم با واکنش چاک هم مواجه شدیم... هعی روزگار...
نکته خیلی خیلی مهم اینه که چسب زخم تو همه سکانسای فیلم روی پیشونی دیکاپریو هست که نشون میده کل اتفاقات توی چند روز بوده نه چندسال... البته بجز سکانس اخر که ممکنه چند ماه اونجا نگهش داشتن... بعد از دوش گرفتن هم چسب زخم کنده میشه ولی رد زخم هست همچنان... شما چی فکر میکنین ازین موضوع؟
خب چیز دیگه ای ب ذهنم نمیرسه... بجز دوتا سوال...
یک: زمانی که تد و چاک وارد اتاق راشل سولاندو میشن در اواسط فیلم چاک میپرسه که بیماراتون چند جفت کفش میگیرن و دکتره جواب میده دوتا. بعدش موقعی که کفشا رو در میاره از کمد اگه دقت کنین کفش های مردونه ست. بنظرتون امکان داره این کفش ها مال خود تد باشه؟ اصلا چرا کفش مردونه؟
دو: چرا فیلم تو دقیقه ۳۷ جایی که داره پیرزنه که شوهرشو با تبر کشته وقتی اب براش میاره و اب میخواد بخوره، حین اب خوردن لیوان دستش نیست؟ و وقتی لیوان رو میزاره رو میز لیوان خالیه؟ بنظرتون میخواد نشون بده حتی اب خوردنش هم توهمه؟
جواب این سوالا یا نظری درمورد این نقد دارین میتونین ریپلای کنین بنویسین ببینم